دین نیاز روانی بشر و زمینه ساز آرامش خاطر و اطمینان اوست. همچنین روشن کننده راه و مسیر زندگی و ارضا کننده میل وصول به ابدیت است. عقیده و ایمان، رابطه ای است که تمام ارکان شخصیت را به یکدیگرمربوط ساخته و وحدت و یکپارچگی خاصی به وجود می آورد که می تواند آدمی را به سوی رشد و تعالی و کمال مطلق سوق دهد.
برخی از روانکاوان نیاز به یک نظام اعتقادی را جزیی از ذات و سرشت انسان می دانند و آن را بخشی از هستی او به حساب می آورند. جدایی از آن، زمینه ساز بیماری روانی و لااقل عدم درمان روانی است. بدبختی این است که عده ای گمان دارند تنها با نان زندگی می کنند در حالی که روان نیازی برتر از نان و غذا را عرضه می دارد و آن نیاز به مذهب است. به گفته اریک فروم: هیچ کس نیست که نسبت به دین نیازمند نباشد و حدودی را برای جهت یابی موضوعی برای دلبستگی خویش نخواهد. او خود ممکن است از مجموعه معتقداتش به عنوان دین ممتاز از عقاید غیردینی آگاه نباشد و ممکن است برعکس فکر کند که هیچ دینی ندارد و معنای دلبستگی خود را به مقاصدی ظاهراً غیر دینی، مانند قدرت و پول با کامیابی، نشانه علاقه به امور جمع و موافق مصلحت بداند. مسأله او بر سر این نیست که انسان دین دارد یا ندارد، بلکه مسأله این است که کدام دین را دارد.
نظرات شما عزیزان: